وبلاگ همسفران شاد آباد



نه خودم زندگی می‌کردم و نه اجازه می‌دادم مسافرم و فرزندانم زندگی کنند و آرامش داشته باشند. زندگی‌ام آشفته بود، افکارم به قدری مسموم شده بود که شک و بدبینی همه وجودم گرفته بود و دیگر نه عقلم کار می‌کرد و نه توانی برای مقابله کردن داشتم. اعتیاد، دعوا، توهمات، بدبینی، رنجش، به هم ریختگی و حال بد و . همه و همه مرا احاطه کرده بودند.



اول باید برنامه‌ریزی داشته باشند حتی چندین ماه قبل تا مشکلی ایجاد نشود و همین‌طور موضوع پس‌انداز برای مسافرت باید حتماً در نظر گرفته شود و برای تهیه بلیت هواپیما باید از قبل اقدام شود و هدف هم باید مشخص شود کدام شهر یا استان می‌خواهیم برویم.


به خاطر شرایط کاری مسافرم، دور از خانواده و فامیل زندگی می‌کردیم. هرچند ماه یکبار می‌توانستیم به دیدن آنها برویم، آنهم با حال بدی که داشتیم. می‌خواستیم در مدت کوتاهی که هست همه کار انجام دهیم. اگر تعطیلاتی بود و سفری که می‌رفتیم؛ البته بدون برنامه‌ریزی، در آن مدتِ کوتاه، به دیدن اقوام دور و نزدیک می‌رفتیم، جاهای دیدنی و . و وقتی برمی‌گشتیم، به جای اینکه احساس سرخوشی و سرحالی داشته باشیم بدتر آشفته و بهم‌ریخته بودیم و اصلاً از سفر و تعطیلاتی که رفته بودیم احساس رضایت نداشتیم.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها


Sourire دانلود فایل های کمیاب bursdabreelent سایت زنگ مدرسه poiss poonehflov معرفی کالا فروشگاهی tiocoterde تیدا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. crm